#عشقی_برای_کشتن_پارت_22

شاهین هم خندیدو گفت:باشه...بسپارش به خودم..
_:راستی شاهین...من چند شبه دارم کابوس میبینم...الان چند شبه که دارم یه خوابو میبینم...
_:جدی؟...میگن اگر یه خوابو چند دفعه ببینی تعبیر میشه...خیر باشه چی دیدی؟.
_:خدا نکنه که تعبیر بشه....خواب دیدم که دارم با رز ازدواج میکنم...فکرشو بکن..
_:ازدواج؟....آخرش چی شد؟...بچه دار نشدین؟.
سهیل اخم کردوگفت:مسخره...دارم جدی حرف میزنم.
_:سهیل یه بار امتحانی و یکدفه ای رابطتو با رز تموم کن ببین چیکار میکنه...میترسم همه ی کارایی که کردی بیهوده باشه..
سهیل فکری کردوگفت:یعنی وقتشه؟!.
_:آره دیگه...بیشتر از این چیکار میخوای بکنی؟....هی بیرون و بیرونو بیرون...خسته نشدی؟الان 4 ماه و خورده ای شده...
_:راست میگی...اما اگر بعد از یه مدت بدون من تونست کنار بیاد چی؟.
شاهین خونسرد گفت:باهاش ازدواج کن. سهیل جا خوردو سریع گفت:نه محاله..

romangram.com | @romangram_com