#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_93
اومد جلو رو صندلی کنار تخت نشست ..دستشو گزاشت زیر چونشو گفت_عه..ازوقتی زن اون بداخلاق شدی...توهم بداخلاق شدیاا..
توپیدم بش _اون رو به درخت میگن ..
(هنوزم که هنوزه قلبم تند میزنه با دیدنش...لعنتی عوضی)
با حالت مسخره ای گفت_ طرفداریشو میکنی؟
_اره چون شوهرمه...
خندید با صدای بلند گفت_شوهرت..جالبه..اگه شوهرت بود که واس خاطرت میومد..پس چرا نیومد ؟ها؟؟
داد زدم_خفه شو
پوریا_عه عه حقیقت تلخه...
سرشو جلو اورد ،زیر گوشم گفت_هیشکی نمیتونه مث من دوستت داشته باشه..اون یه عوضی بیشتر نیست...
اینو گفتو از اتاق زد بیرون،عوضی مهلت نداد حرف بزنم...
۵دقیقه نشده بود که کیمیا وارد شد
کیمیا_سیلام عخشم..خوبی؟
با بیحالی سرمو تکون دادم کیمیا_یه خبر خوب بهت بدم مشتلق بم چی میدی جوجو؟
ایششش با بیحوصلگی گفتم_جوجو زهر...بگو ؟
کیمیا با خنده_اعصاب ندارااا
_بگو
کیمیا_عشقت برگشت؟
romangram.com | @romangram_com