#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_89
روی تاب خونه اقاجون نشسته بودم یه هفته از اون ماجرا میگزشت کیمیا خیلی روهیش بهتر شده بود اما من روز به روز لاغر تر میشدم و روحیم داغون تر ....دیگه بعضی روزا میرفتم خونه ی خودمون ....همه شبا کارم گریه کردن بود...و اهنگ گوش دادن....
رو تخت نشسته بودم به عکسش که رو دیوار روبه رویی بود خیره شده بودم ،اهنگ بعدی پلی شد...
امشبـم مثل هر شب دوباره برات گریه کردم
گریـه کردم،گـریه کردم ڪه شاید بدونی بگی بر میگردم
امشبم زل زدم مثل هر شب به عکست رو دیوار
گریه کردم،گریه کردم بگیری تو دستاےسردم
کجایے؟!بیا خیلی تنهام
کجایے؟! که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
کجایی که من بی قـرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسته دورے
چجوری تونستے؟چجورے؟
امشبم مثل هر شب یه نامه برات مینویسم
مینویسم،مینویـسم، میخوام خون بشه چشم خیسم
امشبم پر شده از اسمت از اشک چشمم
romangram.com | @romangram_com