#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_8
زبونمو براش در اوردم گفتم_توله تویی
رضا _بیتربیت ازت بزرگترم یه سالااا
من_گمشووو
رضا_چه خوب ضایع شدیا😐
برگشتم سمتشو گفتم _تو کجا غیب زدی
دسشوری ته باغو نشون داد گفت_اونجا سبک شدم چ زیاد بود😐
حلش دادم گفتم_اییی لجن رضا؟
رضا_جانم اجی؟
_میگم چرا ارمیا اینجاس😐
رضا_نمیدونم دیشب مامان فقط گفت مهمونیه اینا همین
چشم غره ای بش رفتمو گفتم_خسه نباشی خودم میدونسم
رضا _خواهشم میکنم
توجه ای بش نکردم رفتم سمت اشپزخونه
من_مامانی کاری نداری بکنم؟
عمه_هه تابحال کجا بودی؟
اییی این کی اومد چندش من_عه سلام کی اومدین؟
عمه عطیه_انقدر داشتی از سر کول رضا بالا پایین میرفتی حواست نبود
romangram.com | @romangram_com