#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_69
ارمیا_خفه شو دیگههی زر زر گریه میکنی دم گوشم
_
واییی خدایاا این پسره اخه چه بیشعورهههه
از بغلش اومد بیرون گفتم_ازت ...بدم میاد
ارمیا_حس متقابل
پامو کوبیدم زمین با جیغ گفتم_خیلیییی....بوقی
چب چب نگام کرد چیش رفتم حموم گربه شور کردم اومدم
اه بیشور باز لخت رو تخت خوابید(با بالاتنه لخت منظورشه) اروم لباس خواب خرسی خودمو پوشیدم
رفتم لالا
چند روزی از اون دعوا کتک کاریش مگذشت این ارمیا ماست مثل همیشه تو اتاق کارش سرش تو کارش بود منه بدبختم حق بیرون رفتن از خونه رو هم که ندارم از بیکاری میپوسم
دلم میخواد برم بیرونا ولی میدونم برم باز بعدش این سگ میشه خدایی ازش میترسم
خب بیکاری چیکار کنم این ماهواره این تلویزیون که گوز نداره لاقل یه باب اسفنجی بدین
این بچهای بیشورم میخوان برن شهر بازی مطمینم ارمیا نمیزاره.خب چه کنم؟
یافت برم پیش ارمیا ،خرش کنم
رفتم سمت اتاق کارش اروم درو باز کردم که متوجه نشد
روی کاناپه نشسته بود لب تاپ رو پاشو سرش تو لپتاپ
اروم اروم رفتم سمتش پیشش نشستم
romangram.com | @romangram_com