#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_68
ارمیا خیلی خرنسرد_حالا که خورد چیکار کنم؟
واییی عوضیو میبینیاااا میگه چیکار کنم بیا .....
استغفرلله
با حرص و بغض گفتم_دردم اومد نامرد بیتربیت
لبخند مهوی زد که سریع گفتم_دیدم لبخند زدی
ارمیا با پوزخند_پهلوت مشکل داره چشاتم مگه کور شده
دیگهومطمین بودم از مماخم دود داره میاد بیرون زیر لب گفتم خیلی بی ادبی
الان اگه رضا یا مامانم بودن کلی قربون صدقم میرفتن
یکدفه زدم زیر گریه که با تعجب دستمو گرفت نشوند روی پاش
با بهت گفت_چته؟
با هق هق گفتم_من....من....
ارمیا_تو چی؟؟
_دلم برای مامانم تنگ شده...من چقدر تنهام
ارمیا رو بغل کردم شروع کردم گریه کردن و حرف زدن_تو خیلی بدی...هنوز هیچی نشده دوبار محکم منو زدی .....دوسم نداری ....اون کتایونو دوست داری
محکم بغلم کرد که نتونستم ادامه حرفمو بگم
ارمیا_چرت کمتر بگو
سرمو بالا اوردم دقیق سرم کنار گوشش بود_بد جنس
romangram.com | @romangram_com