رمان عشقی از جنس اجبار

#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_66


هرجاکه بودم،به توچه؟؟

_میزنم‌...غزاله میزنمت جوری که صدای سگ بدی..

صداشوبلندترکردم گفت:

بگوکدوم گوری بودی تااین ساعت؟؟؟پیش کدوم انگلی بودی؟؟؟رفته بودی پیش پوریا؟؟فهمیدی دوباره برگشته؟؟

این داره چی میگه براخودش؟؟؟

دیگه گرم گرفته بود..

باجیغ گفتم:آره!آره!پیشش بودم..

باسیلی ای که بهم زد،محکم خوردم به میزکه آخم بلندشد..

ازدردزیادی جیغ زدم وپشتش هق هقم بلندشد..

همونطورکه کمرموماساژ میدادم گفتم:

آخه من اگه پوریارودوست داشتم مگه مرض دارم جلوی جمع بگم تورودوست دارم؟؟؟ اگه عاشق اون عوضی بودم،الان اینجا نبودم...آخه منه بدبخت براچی بایدبرم سمت‌کسی که ولم کرده؟؟؟کسی که پسم زده؟؟کسی که انگ دست دوم بودن رو روم گذاشت؟؟درحالی که حتی‌یبارم لبامونبوسید..

بلندشدم باچشایی که پراشک بود..

گفتم:

مرسی که خوب تهمت میزنی!

سرموگذاشتم پایین..هق هقم بلندشد..

آروم گفتم:فکرمیکردم،هرچقدر بداخلاقم باشی،لااقل سرپناهی واسم میشی!ولی تویه آدم خودخواهی،یه آدم خودخواه..

چطورتومیذاری کتایون عوضی بغلت کنه ولی رضایی که مثل داداشمه،نمیتونه بغلم کنه؟؟؟

romangram.com | @romangram_com