#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_6
مامان_بجنب بیا پایین
_اومدم
سریع یه لباس خونگی اسپرت پوشیدم از پله ها اروم اروم اومدم پایین این خونه قانونای خاصی داشت
نزدیک اشپزخونه بودم ک یکی محکم زد پس گردنم ترسیدمو یه جیغ کشیدم
رضا_ترسیدی جیگر
_زهر جیگر مرگ جیگر چته بوفولا
رضا_هاهاها بیتربیت
چپکی نیگاش کردم و گفتم_تو خونه زندگی نداری؟
سرشو انداخت پایینو گفت_میام پیش عشقم تو رو چ
بعد سریع از کنارم گذشت یه تنه بهم زد ک خوردم ب دیوار این پسره ادم بشو نی
رضا پسر عممه پسر عمه الهه خیلی پسر خوبیه مثل داداشم میمونه ۲۲سالشه بچمو مهندسی ای تی میخونه😐(زحمت کشید واقعا مرد)
وارد اشپزخونع شدم دیدم بازم این چسبیده ب ننه من
من_هوی گمشو اونور مامان منه
یه بشین بابایی بهم گفت و گونه مامانو محکم.بوسیدو گفت _عشقمه تو رو چ خر
مامان از خنده کبود شده بود
من_خر گاو گوسفند
با پرویی تموم بم.نیگا کرد و گفت_ن اباجی باغ وحشه
romangram.com | @romangram_com