#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_57
رضا_غزال ...تو بش بگو بیاد
خوبه خودش میدونی اوضاع مارو ها من بش بگم بیاد ...زرشک
_خب دوست نداره دیگه.
السا_نهههه بگو بیاد
_خب حتما حوصله نداره دیگه
السا نیشگونی ازم گرفتو گفت_تو بگووو
ارمیا_میام السا ...اذیتش نکن
با تعجب بهش نگاه کردم که گوزخندی بم زد عوضی
بازی شروع شد قرار شد از کوچیک به بزرگ باشه السا نشست رو یه صندلی که مثلا صندلی داغ اسمشه
رضا_من بپرسم؟
مهبا_بپرس
السا_خفت میکنم اگه تونم بسوزه
رضا با صدایی خاص گفت _عاشق پسری شدی تابحال؟
السا با نیش باز_نه
رضا نفسشو داد بیرون (چه مشکوک میزنه این رضاها)
مهبا_بزرگترین دروغت؟
با ارمیا نگاه کرد با ترس بش گفت_دادشی دعوا نکنیا
romangram.com | @romangram_com