#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_53


ارمیا_نصف دارایی اقاخان?

هنگیدم یعنی انقدر اقاخان دوسش داره پوفففف

زندگی مارو ببین شدیم بازیچه دست همه جلوی خونه عاقاخان ایستاد

مست سلیمون(سرایدار)درو باز کرد رفتیم داخل

تا درو باز کردم السا و مهبا هجوم اوردن سمتم واایییی له شدم هی تند تند ماچم میکردن عوقققق حالم بهم خورد

هلشون دادمو گفتم_چندشااا حالمو بهم زدید

رضا_ول کنین ابجبمو کشتینش

تا رضا رو دیدم چشام برق زد پریدم بغلش اخیش هیجا بغل داداشی خودم نمیشه

رضا_چه خبر غزال خانوم جون؟

السا_اوووو غزال خانوم جون رضا زن دادشمو ول کننن

رضا_شوما حرف نزن که دلم ازت خونه

خندیدم رو به السا گفتم_چیکار کردی؟

سرشو خم کرد لباشو جمع کردگفت_بوخودا فقط تو لباسش یخ انداختم اونم کلی قلقکم داد

ارمیا محکم السا رو بغل کرد زیر گوشش یه چیز گفت که السا خندی

د

مهبا_مرض داداشمو داشتی سکته میدادی

عرفان_خوب کرد البت این داداش تو که هیچی بجای اینکه عزاییل بیاد جونشو بگیره اون میره جون عزاییلو میگیره

romangram.com | @romangram_com