#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_18
آروم روی زمین نشستم..سرموگذاشتم روی پاهام..
خدایا چرا منو انقد عذاب می دی
همونطورکه نشسته بودم ازگریه زیادی چشمام روی هم رفت ونمیدونم کی خوابیدم..
چه
باصدای عرفان ورضا که بالای سرم مثلاًداشتن آروم نقشه میکشیدن،بیدار شدم...
و..
عرفان:رضاخفه شووو..میگم این روش من بهتره
رضا:عرفی خررر!میگماین بجز آب آلرژی داره..
_عرفی ودرد!میدونی بدم میاداا!من میگم بادستمال بکنیم توسوراخ..
تودلم«عه عه عه اینارونگا!چه بیشعورنااا؟
میدونم چیکارتون کنم!»
آروم لای یکی ازپلکامو بازکردم..واای
قیافه هاشونو..انگاردارن اتم میشکافن..
حالایه حالی ازتون بگیرم من!
۱،۲،۳...جــیـــــــغـــــــ
جفتشون پریدن که کله هاشون خوردبه هم..
عرفان:ای دختره بیشعوووور!این چه کاری بودکردی؟؟؟
romangram.com | @romangram_com