#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_14


عاقاجان:بسه بریم که گرسنه هستیم همه

در حالی که هل کرده بودم ب اقاجون و بابا که کنارش ایستاده بود سلام کردم که جفتشرن فقط سری تکون دادن ب ارمیا نگاه کردم که با پوزخندی نگام میکرد(فکر کنم خدادای مشکل داره)

باهاشون رفتیم سمت غذا خوری سر میز شام بودیم که خواسم واس عرفان دوغ بریزم که رضا کرم میخواست عرفانو بزنه م اشتباهی دستش خورد به دستم دوغ یکم ریخت رو میز

عمه عطیه_هه ماشالا یه عرضه همچین کاریم نداری حق داشت ولت کرد

سرمو بالا اوردم تو چشام اشک جمع شده بود اخه ب من چ دوغ ریخته شد خواسم از رو میز بلند شم که با داد عاقا جون سر جام نشستم ک گفت بهم بشینم و به بقیم گفت شامتونو بخورین

سرمو انداختم پایین در حالی ک بغض داشت خفم میکرد با غذام بازی کردم سرمو با نگاه خیره یکی سرمو بالا اوردم ارمیا داشت نگام میکرد بازم اون پوزخنده لعنتی روی لباش بود لعنت به همتون لعنت

بعد شام اقا جون دستور داد که تو پذیرایی همه جمع بشن که قراره موضوع مهمی رو مطرح کنه

توی پذیرایی نشسته بودیم که عاقا جون شروع کرد به صحبت کردن و همه ب دهنش خیره شده بودن

عاقا جون:........

آقاجون:خب همه شمارواینجاجمع کردیم که یه خبری بدیم بهتون..

روبه من کردوگفت: غزاله!

توموضوع اصلی این جمعی پس خوب به حرفام گوش بده وتاپایان حرفام یک کلمه هم حرف نزن..

زیرلب چشمی گفتم وبه آقاجون خیره شدم،بازمعلوم نیست چه بلایی قراره سرم بیاره...

همیشه همین بووود...آقاجون واسه همه تصمیم میگرفت هعییی خدااا...

آقاجون:همونطورکه میدونید من دیگه آخرعمرمه وهمتونم میدونیدکه ارمیا عزیزترین نومه وحتی عزیزتر ازپسرام،چون من جوونی خودموتوی صورت این پسرمیبینم،امروزمیخوام واسش یه تصمیم بزرگی بگیرم..

تودلم گفتم:ینی چی میتونه باشه🤔

اگ راجب ارمیاست پس چرااول به من گفت موضوع اصلی توییی؟؟

romangram.com | @romangram_com