#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_13
ارمیا_هــه کور شدی نه؟؟
سرمو بالا آوردم که صورتشوببینم،لااامصب فکرکنم یک مترو نود وخورده ای میشد
توچشماش یه برق خاصی بود،نمیدونم چراولی برق نفرت داخلش بود؟..چرابامن بده؟؟مگه من چیکارکردم؟؟؟
ارمیاچشمای فوق العاده قشنگی داشت،چشمایی که هوش ازسرآدم میبرد...
به صورتش دقت کردم! دماغ خوشتراش،پوستی تقریبا گندمی،هیکل فوق العاده...
ولی بااین همه زیبایی هیچ اخلاق نداره،خدایی خیلی ازش میترسم.
ارمیا_بررسی تموم؟
باگیجی گفتم:هآاا؟چی گفتی؟
ارمیابا پوزخندی که اکثراً رولباشه گفت:هــه..میدونم خیلی خوشگلم،اینجاچیکارمیکردی؟ها؟؟
اخماش توهم بود،با تته پته زمزمه کردم:
اومدم صداتون کنم واسه شام
ارمیاخواست چیزی بگه که باصدای عمواردلان...
عمو_به به غزال خانوم گل خوبی عسل عمو؟
عمو خیلی دوسم داشت از همون بچگی عاشق عمو بودم خیلی مهربون بود برعکس زنعمو که تو چشماش جز تنفر نسبت ب خودمو مامانم چیزی دیده نمیشد☹️
لبخندی زدمو گفتم_سلام عمو جونم .خوبین؟
عمو اومد جلو زیر لب یه چیزی گفت و بلند ادامه داد:فدای تو بشه عمو اینجا چیکار میکنی ؟
صورتشو بوسیدم و گفتم:اومدم واس شام صدات کنم
romangram.com | @romangram_com