رمان عشقی از جنس اجبار

#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_12


کسری اخم الکی کرد گفت :عمت خفه شه

سیا :عمه ندارما

کسری :سگ تو ......

رضا پرید روشو جلو دهنشو گرفت گفت:داداش بچه نشسته اینجا بعد با چشم ابرو منو عرفانو نشون داد عرفانم کم نیاوردو با کوسن مبل زد تو کلش گفت :دهنت سرویس همسنیمااا

رضا :دوماه کوچیکتری زر نزن

عرفان :تو دهن منو ....بوقیدی

رضا:اگه ب پری نگفتم

با تعجب ب عرفان نگاه کردمو گفتم :پری کیه؟

عرفانم با تعجب نیگاه میکرد جفتمون به رضا نگاه کردیم ک از خنده زمینو گاز میزد

کسری:درد چته؟بگو پری کیه؟

رضا همونطور که میخندید گفت :عا..قااا دیروز رفتیم باشگاه از باشگاه اومدیم بیرون یه دختره کوتوله سیاه اومد جلو عرفان میگه (با صدایی که سعی داره دخترونه کنه) اقای خوشتیپ من پری هسم شومل من میشی

تا اینو گفت همه ترکیدن از خنده عرفانم همونطور ک میخندید افتاد دنبال رضا

هی رضابدوو..عرفان بدوو،تاموقع شام خندیدیم ولی هنوزخبری ازباباو عمووآقا خان و ارمیانبود..نمیدونم تو اون اتاق چی میگفتن

مامان_رضا،زندایی فدات! برو آقاخانشونوصداکن

رضادرحالی که داشت باعرفان کل کل میکرد روبه من گفت:توبرو دیگ!

انگارنه انگاربه این گفتاااا...حیف که من دل رحمم؛خلاصه رفتم سمت اتاق کار پدرجان،سرم پایین بودکه محکم به یه دیوارخوردم..

سرمو آوردم بالا..اوووففف این نردبون کیه

romangram.com | @romangram_com