رمان عشقی از جنس اجبار

#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_102


ملودی _ارمیا گفت کلید ماشین رو ...

داشت فکر میکرد....

ملودی_اها..کمد..گفت رو کمد کلیده...

_اوکی بریم...

سویچ جنسیس کوپه ی مشکی ارمیا شدیم به سمت پاساژ رفتیم...

وایـــے...روانی شدم...چهار ساعته تو پاساژیم ...کل پاساژو خالی کرده...اوفـــفـفـف...

با صدای جیغ ملودی به خودم اومدم،

ملودی_وایـيــیـے..غزاله نیگا چه پیراهنش قشنگه...بگیرمش واسه چشن فردا..

فردا؟مگه چ چشنیه؟همین سوالا از ملودی پرسیدم.....

ملودی_جشن ورود من به ایران....

_کجا قرارع جشن بگیرید؟

ملودی_یه تالار...وای یادم رفت به تو کارت بدم...

_لازم به کارت دادن نیست...

ملودی_خب پس عزیزم فردا شب تالار (......) دعوتی گلم...

چیشش..دعوت کردنم بلد نیست😐

جلل خالق...هه...این چی داره که من ندارم...بش نگاه کردم..اره خب اون عشوه میاد و لونده من چی😐.بقول کیمیا ترب...

ملودی_بنظرت قشنگه لباسش؟

romangram.com | @romangram_com