#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_10


لبای قلوه ای قرمزی دارم دماغ خوش تراش که خیلیا باور نمیکنن عمل نکرده ام پوست روشنی دارم و خلاصه میگن خوشگلم (سقفو داشته باشید براش😐)

از بررسی خودم اومدم بیرون به سمت پایین اتاق مهمونا رفتم اوووو اینجا چ خبره همه اینجان که

به همه سلام کردمو ب سمت بچها رفتم اه کتی کتایون حالت تهوعااا

خب همونطور که گفتم من ۲تا عمه دارم عمه الهه که بچهای گلی ب نام رضا جونم و مهبا جونم رو داره که ب ترنیب ۲۲ و ۲۱سالشونه مهبا نامزد داره که اسم نامزدشم سیاوشه که همسن ارمیاس و ۲۸سالشه

و بچهای عمه عطیه میشه کتی و کتایون و کسری .که ب ترتیب ۲۳و ۲۵و ۲۹سالشونه

کسری برعکس دو تا خواهراش خیلی پسر گلیه انگار بچه عمه نی خخخ

و بریم سراغ یه دونه عموم که میشه عمو اردلان که ارمیا و عرفان و السا بچهاشن که بازم ب ترتیب ۲۸ و ۲۲و ۱۶سالشونع

خخخخ فک کنم قاطی کردید نه ایراد نیدارع خودمم قاطی میکنم گاهی

با صدای رضا ب خودم اومدم که گفت:هوی خواهری کجا ب سر میکنی؟

کتی:حتما داره ب عشق جدیدش فکر میکنه

بعد خودشو خواهر چندشش شروع مردن به خندیدن

کسری:کتی

کتایون :وااا کسری خو راست گفت دیگه

عرفان:حرف نزنی نمیگن لالی

کتایون:تو حرف نزن بچه

رضا:اینی که میگی بچه صدتای تو رو حریفه

مهبا:میشه بس کنید؟عه زشته

romangram.com | @romangram_com