#عشق_تو_پناه_من_پارت_95
-نرجس راسته ولی من واقعا دوست دارم.
یک دفعه دستم با محکم ترین زوری که داشتم رفت تو دهنش!!!
-خفه شو...
دستشو گذاشت رو صورتش...غمگین نگام کرد...
تحمل نگاهشو نداشتم..باید میرفتم..باید میرفتم تا بیشتراز این خورد شدنمو نبینه!!!
برگشتم سمته امیر که دیدم کاوه هم کنارشه...
رفتم جلو خم شدم کوله پشتیمو برداشتمو رفتم سمته امیرکه خشک شده نگام میکرد
-ممنوم اقا امیر که بهم نشون دادین...به چجور ادمی اعتماد کردم...
سرشو انداخت پایین نگام افتاد به کاوه...لبخندزدم...
-مرسی داداش...ولی انتظار داشتم تو که داداش بودی بهم میگفتی.
نگام کرد
-ابجی زود قضاوت نکن!!!
-خداحافظ.
برگشتم تا از کنارش رد شم که مچه دستمو گرفت با عصبانیت نگاش کردم
romangram.com | @romangram_com