#عشق_تو_پناه_من_پارت_94
اروم اومد جلو روبه روم وایساد
-نرجس من...
دادزدم...برای اولین بار سریکی دادزدم...خواستم ازخودم دفاع کنم...
وایسادم روبه روی استادم...وایسادم روبه روی کسی که گفت نذار بزنن توسرت...از حقت دفاع کن...
حالا شاهد باش محمدطاها دارم درس پس میدم.
-تو چی؟ها توچی؟محمدطاها تو چیکار کردی؟فقط بهم بگو حرفاش راسته؟
لبشو تر کرد...با صدای خفه ای گفت
-اره...
حس کردم دارم میوفتم...دنیام پیشه چشمام نابود شد..
زانوهام لرزید...نفسام تند شد...
نمیتونستم گریه کنم...
منی که اشکم راه به راه میریخت حالا نمیتونستم گریه کنم...
فقط زل زدم بهشو سعی کردم نفس بکشم...
بازم اومد جلو جوری که گرمیه نفساشو پوسته یخ زده صورتم حس میکرد
romangram.com | @romangram_com