#عشق_تو_پناه_من_پارت_96

خشمو توصورتش میدیم...حالا به جای پشیمونی عصبانیت بود تو صورتش

-اجازه نمیدم همینجوری بری؟

دستمو کشیدم بیرون گفتم

-بینه منو شما چیزی نیست...نه چرا دستموبردم تو کیفمو از زیپ مخفی درش اوردمو گرفتم سمتش

-بفرمایید گوشیتون....پولایی هم که بهم دادین و همشو حساب میکنم بهتون برمیگردونم.

دستشو نیاورد بالا که ازم بگیره..

به جاش دستموبردم بالا و انداختمش تو جیبه پیراهن چهار خونش...

سریع دستمو مشت کردم تا نبینه چه جور از نزدیکی بهش میلرزه!!!

برگشتم وراه افتادم...

راه افتادمو بی توجه بودم به صدای دادو بیدادی که پشته سرم میومد...

من باید میرفتم...

باید میرفتم...

من دیگه جایی نداشتم...

چقدر بده دردت بشه همونی که همیشه براش دردو دل میکردی!!!


romangram.com | @romangram_com