#عشق_تو_پناه_من_پارت_82
نوشتم
-نه!
-نرجسی به خدا عصبانی بودم.
-سرت بهتر شد؟
-هی بهتره!!نرجسی؟
-بله؟
-نه دیگه تو نرجسیه من نیستی...اشتی کن دیگه!!!
بس بود هرچی قهر کردم خودمم دلم نمیومد باهاش اینجوری حرف بزنم!!!
-جانم؟
سریع گوشیم تو دستم لرزید وعکسش افتاد...تند تند هندزفریو بهش وصل کردمو رفتم زیر پتو...دستمو کشیدم روش...ولی سکوت کردم.
-نرجسی؟
صداش سرحال بود...وقتی اینجورری صدام میکرد...تمام شیرینیجات تو دلم اب میشدن!!!
-جانم؟
به این ترتیب دوباره حرف زدنمون شروع شدو دوساعت مخه همدیگرو خوردیم...البته خودش گفت حق حرف زدن راجع به امیرو ندارمو نباید حرفشو بکشم وسط.
romangram.com | @romangram_com