#عشق_تو_پناه_من_پارت_81

هنوز رو به رو رو نگاه میکرد

-به سلامت.

ناراحت شدم...اون از حرف زدنش اینم ازنگاه نکردنش...

اومدم پایین سرمو انداختم پایین واروم درو بستم.

راه افتادم سمته خونه...بیخیال نرجس چیزی نشده که عصبانی بود...

مگه همش باید قربون صدقه ات بره؟

این حرفا دربرابر چیزایی که کشیدی چیزی نیست که!!!

اخه محمدطاها با همه فرق داره!!!

اشکام میریخت رو صورتمو راه میرفتم...رسیدم خونه و بازم کارای همیشگیم...بازم فحش های همیشگیم...وحتی بازم کتکای همیشگیم!!!

وبی دلیله همیشگیم.

تازه رفته بودم تو رختخواب که لرزش گوشیم باعث شد چشممو باز کنم.

گوشیو برداشتم وبا دیدن اسمه محمدطاها سریع اسمسو باز کردم

-ناراحتی؟

ناراحت؟بودم ولی میدونستم دسته خودش نیست...بیشتر دلخور بودم.


romangram.com | @romangram_com