#عشق_تو_پناه_من_پارت_80
عاشقه همین کاراش بودم...که هیچ وقت قصد نداشت بهم دست بزنه...
اون دفعه هم کاره خودم بود...باهاش دست داده بودمو ازش قول گرفته بودم!!!
قرصو خورد نگام افتاد به ساعت...یه ربع وقت داشتم تا برسم خونه!!
کیفشو گذاشتم سرجاش..
-بهتری؟
دست برد و دوباره ماشینو روشن کرد!!!
-حرف زدن ادمو اروم میکنه...محمد طاها منو لایق حرف زدن نمیدونی؟
نگاش به رو به رو بود وارنجه دسته چپش رو پنجره وپشته دستش رو دهنش
عاشقه ژسته رانندگیش بودم...
-چرت نگو!!
-خب یه چیزی بگو...خود خوری نکن!!مشکلت با اقا امیر چیه؟
-بیخیال، پیاده شو...
نگام افتاد به خیابون از اینجا باید پیاده میرفتم،درو باز کردم
-باشه کاری نداری؟
romangram.com | @romangram_com