#عشق_تو_پناه_من_پارت_78
خدایا خودت کمک کن...ایشالله که خیره...
من چرا نگرانم...دوتا پسرن دعواشون شده دیگه!!
دوستن خودشون دوباره باهم خوب میشن!!!
با ترمزی که زد از تو فکر اومدم بیرون...کناراتوبان بودیم
سرشو گذاشت رو فرمون...
-محمد طاها خوبی؟
نفساش تند بود...نگام افتاد به دستش که دور فرمون مشت شده بود.
با صدای خفه ای گفت
-قرصمو بده!
همونجور که چشم میچرخوندم
-کجاست؟
-تو کیفم.
برگشتم دستمو دراز کردم تا کیفشو که رو صندلی بود بردارم...برداشتمش
-تو کدوم جیبشه؟
romangram.com | @romangram_com