#عشق_تو_پناه_من_پارت_66
از رو تپه ها تند تند پشته سرش میرفتم بالا...
پارک جنگلی بودو محمد طاها هم سریع از رو تپه هاش میرفت بالا...تا برسه به دوستاش...
با نفس نفس گقتم
-محمد طاها صبر کن...
برگشت سمتم...دادزد
-خب تند باش دیگه!!!
گوشیش زنگ خورد...
-چه مرگته عوضی...نترس دارم میام...خیلی حیونی...خیلی.
نشست رو زمین...سرشو گرفت بینه دستاش...
خودمو رسوندم بهش...
-چی شده؟
بلند شد
-هیچی تندباش فقط.
راه افتادیمو رسیدیم بالا...یه رستوران بود که تو حیاطش پراز الاچیقو تخت بود...
romangram.com | @romangram_com