#عشق_تو_پناه_من_پارت_62
دادزد
-غلط کرد...
-حالا اون که خوب بود...از همونجا شروع به کتک زدن کرد تا خوده خونه!!!
-چرا اخه؟
-میگفت چرا برگشتی...هرکی سوت زد تو باید برگردی؟بعدشم بازم سه تایی افتادن به جونم...بابام که موادشم تموم شده بود...عصبانیتشو سره من خالی کرد!!!
با ناراحتی گفت
-الان خوبی؟
-بغضم ترکیدو فقط گریه کردم...
-نرجسی تو روخدا اذیتم نکن...خوبی؟
-اره...ولی خسته شدم...محمد طاها من دیگه طاقت ندارم...پس چرا نمیای؟
من دیگه نمیتونم...به خدا خودمو میکشم...دیگه نمیتونم...کاری نکن از این خونه فرار کنم!!!
-ببین عزیزم تو الان عصبی داری زود تصمیم میگری الان برو بخواب...فردا بیا باهم حرف بزنیم باشه؟
-مدرسه دارم.
-یه فردا رو بپیچون!!!
romangram.com | @romangram_com