#عشق_تو_پناه_من_پارت_5

-ببخشید مامان یادم رفت.

نگاش که افتاد بهم گفت

-ساعت 2 تو الان از مدرسه میای؟

-نه مامان من دوساعت پیش اومدم ولی تا الان داشتم غذا حاضر میکردم.

چادرشو دراوردو غرغر کنون گفت

-گمشو اون عمه پدرسگتو خر کن.یه ماکارونی درست کردن چیکار داره؟

سرمو انداختم پایین تا خودش بگه واروم شه.

ازسرو صدای مامان بابا بلند شدو گفت

-ها چته خانوم نیومده صداتو انداختی رو سرت؟

مامان رفت پیشش نشستو گفت

-از این دخترت بپرس؟

بابا هم داد زد

-چه غلطی کردی تو بازم؟

اشکم داشت درمیومد از اشپزخونه رفتم بیرونو گفتم


romangram.com | @romangram_com