#عشق_تو_پناه_من_پارت_4

رفتم تو اشپزخونه و استکانو برداشتم تا چایی بریزم

-بله اومدم بابا!!!

سرشو برد زیر پتو

-یه چیزی درست کن کوفت کنیم.

چایی رو گذاشتم جلوشو کوله پشتیمو گذاشتم رو اوپن.

رفتم سراغه یخچال دیدم هیچ غذایی توش نیست.

فریزرو باز کردم یه بسته گوشت چرخ کرده توش بود.گذاشتم تو ابگرم تا یخش باز شه.

چند تا سیبزمینی برداشتمو نگینی خوردشون کردمو گذاشتم سرخ بشن.

استین مانتومو زدم بالا وشروع کردم به شستن ظرفای توی سینک وبعدشم تندتند شروع کردم به اماده کردن مواد ماکارونی.

زیرگازو کم کردم تا دم بکشه.

نگام افتاد به ساعت...وای ساعت 2...

الان مامان میاد هنوز سفره پهن نکردم...تندتند شروع کردم به پهن کردن سفره...که مامان اومد تو خونه.

-دختره بیشور کفشتو من باید بذارم تو جا کفشی؟

چشممو بستم وای یادم رفته بود.


romangram.com | @romangram_com