#عشق_تو_پناه_من_پارت_39
-بازم شدم شما که!!!
سربه زیر گفتم
-اخه...
-ببین من صدات میکنم نرجس تو هم بهم بگو محمد طاها باشه؟
لبخند زدم
-باشه...یکم بخوابی...بخواب بعد بریم.
-ببخش که باعث شدم از مدرسه ات بیوفتی!
-چیزی نیست عیبی نداره!
یکم خوابیدو منم نشستم بالا سرش...ونگاش کردم.
واقعا خوش قیافه وجذاب بود..پولدارم بود...در کل ارزوی هر دختری بود.
حالا که منو میخواد باید نگهش دارم...
خدایا ممنونتم که صدامو شنیدی ومحمد طاها رو فرستادی کمکم.
ممنوم خدا که که یه نفرو فرستادی تا به سکوتم برسه...
تا سکوتم تبدیل نشه به فریاد...تا به فریادم برسه!!!
romangram.com | @romangram_com