#عشق_تو_پناه_من_پارت_115

با ترس برداشتمو شماره محمدطاها رو گرفتم...

با هر زنگی که میخورد دل شوره من بیشتر میشد...

تا اینکه صدای گرفته اش پیچید

-بله؟

اشکام چکید

-محمدطاها...

یه دفعه صداش رفت بالا..

-جانم؟نرجسی ...جانم؟خوبی؟.چیشد؟چیکارت کردن؟

-من خوبم...تو خوبی؟

-من اره خوبم...ولی مامانم نمیذاره از خونه بیام بیرون...فکر کن...پسر به این گندگی تو خونه بست شدم!!!

-منم زندانیم!!!

-الهی بمیرم برات..

-زبونتو گاز بگیر...

اهی کشیدو گفت


romangram.com | @romangram_com