#عشق_تو_پناه_من_پارت_112
-خداحافظ.
نمیدونم چندساعت بود که تو خودم میپیچیدم....
نمیدونم کجای تنم درد میکنه...کجام تیر میکشه...فقط میدونم...کلی حرف خوردم...با کلی کتک...
حرفاشون و نیشاشون اذیتم کرد...کتکاشون نشست به تنم...
ولی حرفایی که به محمدطاها زدند سوزوند منو....کتکایی دیروز جلو چشمم خورد داغون کرد منو...
حرفایی که نریمان بهش میزد داغونم کرد...
واز همه بدتر میترسیدم از عاقبتی که براش بود...از حرفی که نریمان بهم زد
-ببین دختره(...)فکر نکن میذارم اون پسره راحت بشینه سرجاش...تو گوشت فرو کن...کسی که با خواهره من باشه...نباید رو زمین باشه!!!
همونجا بود که لرزیدم...از عاقبت محمدطاهام لرزیدم و به پای تک برادرم افتادم...
-نریمان مرگه من...کاری باهاش نداشته باش...نریمان التماست میکنم...نریمان منو بکش...انقدر بزن تا بمیرم ولی با اون کاری نداشته باش...
جون ماما...
لگدش دوباره نصیبم شد
-جون مامانمو قسم نده حیوون...من مرده بودم که تو با پسره مردم ریختی روهم؟اره؟عوضی فردا میبرمت پزشک قانونی صبر کن ببین...
خوردم کرد...
romangram.com | @romangram_com