#عشق_تو_پناه_من_پارت_110

وگرنه طاها کسی نبود اشک بریزد برای ان هم برای یک دختر!!!

با صدای پرستار به خود امد

-شما همراهشی؟

-بله چیشد...چه طوره؟

-دو تا از دنده هاش ضرب دیده...سرشم به احتمال زیاد شکسته...بقیه زخماشم چیزه خاصی نبود پانسمان شد...برید صندوق تا اون موقع هم دوستتونو میبرن سی تی اسکن...تا دکتر مطمئن بشه سرش مشکلی نداره...

سریعا کارهارا انجام داد و برگشت. به اتاقی که محمدطاها دران بود...

محمدطاها بیهوش برروی تخت خوابیده .دستش و سرش پانسمان شده بود!! وپرستاری بالای سرش بود...

-چه طوره خانوم؟

-خوبه...سیتی چیزی نشون نداد...چند ساعت دیگه بیدار میشه...ارامبخش زدیم بهش...

-مرسی خانوم.

پرستار اتاق را ترک کرد و کاوه برروی صندلیه کنار تخت نشست...

که صدای گوشیه محمد طاها برایش امد

دست در جیبه او کرد وگوشی را دراورد...

البته صفحه اش در درگیری ترک برداشته بود...با دیدنه اسمه مامان جونم اهی گفتو پاسخ داد


romangram.com | @romangram_com