#عشق_تو_پناه_من_پارت_106
رفتم جلو که جلوشونو بگیرم که محمدطاها گفت
-برو عقب نرجس...
حس میکردم الان چشمای نریمان از جاش درمیاد...
-اسم خواهر منو اوردی رو زبونت؟
با انگشسته شصتش خونه گوشه لبشو پاک کرد
-غیرتی شدی برادر؟
نه محمدطاها داری خراب کاری میکنی!!!
بازم نریمان اومد بزنه که محمدطاها دستشو رو هوا گرفت...
صدای باز شدنه دره ماشین اومدو نگام افتاد به کاوه که از ماشین اومد بیرون...
با صدای اخ برگشتم و مات شدم...ماته محمدطاهایی که مچاله شده بود بینه پنج نفرو...مشتو لگدی بود که از هر طرف میخورد...
صدای جیغم رفت هوا...
-محمدطاها...محمد طاها...
کاوه با دو اومد سمتشون وسعی کرد جداشون کنه ولی نمیتونست...
-تو رو خدا ولش کنید...نریمان....تو خدا...نریمان جونه من ولش کن...
romangram.com | @romangram_com