#عشق_اجباری_پارت_35
_خوب تعریف کن ..
صدای ترسناک شهباز منو به خودم اورد اما از کی تاحالا صدای شهباز انقد برام ترسناک شده بود؟؟ حتما از زمانی که به صدای دایان عادت کرده بودم ..
_مگه باتونیستم تخم سگگگ ..
اینبار تقریبا فریاد زد ومن ازدل رویاهام بیرون اورد ..
_چیو..تعر...یف..کنم...اربا..ب ..
_دیشب چیشد چیز مشکوکی از اون پسره ندیدی ؟؟
_نه ...هیچی ..
نمیدونم چراانقد قاطع وبدون هیچ فکری نه گفتم بااینکه دایان همه کاراش همه حرف ورفتاراش شک برانگیز بود ومن تقریبا همه چیز وحدس زده بودم ..
_بخواب ..
ازش اطاعت کردم وروی زمین دراز کشیدم به سمتم اومد وپاهامو از هم باز کرد دستکشی که روی میز کنارم بود ودستش کرد و دستشو به سمت اندام جنسیم برد میتونستم حدس بزنم داره معاینم میکنه ..بعد از چند دیقه دستشو کشید و دستکش وازدستش دراورد باپوزخندی که روی لباش نقش بسته بود نگاهم کرد وپاشو محکم کوبید به اندام جنسیم که جیغم هوا رفت ..
_ایییی ..
_ببند اون اشغال دونی وجنده خانوم ..میتراااا ..میترااا ..
به ثانیه نکشید که در بازشد وصدای میترا رو شنیدم ..
_بعله اقا ؟؟
_این تخم سگ ببر پایین ...
میترا به سمتم اومد ودرحالی که از قلاده دور گردنم میکشید از اتاق بیرون بردم ...
*دایان:
از صبح که بیرون رفته بودم بخاطر مخفی کاری های که برای امنیت بیشتر باید انجام میشد کارا یخرده طول کشیده بود ساعت نزدیک های سه وچهار بعداز ظهر بود که بعداز تحویل دادن نقشه کاملی از خونه و عکسای که توسط ساعت مچیم گرفته بودم به سمت خونه شهباز اومدم وارد سالن که شدم با چهره عصبی وکلافه ارشا روبه رو شدم که روی کاناپه نشسته بود وپک های عمیقی به سیگارش میزد روبه روش ایستادم وسیگار وازدستش کشیدم وتوی جاسیگاری که دست دختر روبه روش بود خاموش کردم ..
_چه مرگته ؟؟
_دختره پیش شهباز ..
با شنیدن این حرف وا رفتم فکراینکه اروا بخواد اتفاقات دیشب وبرای شهباز بگه دیونم میکرد بلاخره اروا زن شهباز بود ونباید انقدر ناشیانه رفتارمیکردم کلافه دستی توموهام کشیدم وموهامو تو صورتم ریختم گند زده بودم واینو فقط خودم میدونستم ..
بااین حال خودمو وا ندادم وروی کاناپه نشستم یکی از پاهامو روی اون یکی انداختم وسیگاری روشن کردم وخیره به راه پله منتظر اروا موندم..
romangram.com | @romangram_com