#عشق_اجباری_پارت_13
_نمیدونم خودمم نمیدونمم..
باکلافگی بلند شدم وبدون حرف دیگه ای از اتاق زدم بیرون داشتم میرفتم سمت اتاقم که به کسی برخوردکردم سرمو اوردم بالا که با چهره آرشا روبه رو شدم..
_چیشده رفیق چرا داغونی؟؟
_هیچی برو کنار حوصله تو ندارم ..
_اووو..چقد عصبی تو ..
_بروبابا توهم خوشی برا خودت.. با عصبانیت دست آرشا رو از روشونم برداشتم واز کنارش رد شدم ...
نمیدونم چم بود امافکراینکه بخوام به دختری دست درازی کنم داشت دیونم میکرد...
"نمای خونه شهباز"
*آروا:
گوشه اتاق نشسته بودم وبا درد به بدن اش ولاش شدم نگاه میکردم که تواین یه هفته زیر دست میترا له شده بود..دستمو کشیدم روی سوختی دور ساق پام که هنوزم میسوخت سرمو گذاشتم رو زانوهام که انقد چهاردست وپاتوحیاط کشیده بودم تمام پوستش کنده شده بود ..اشکام میریخت وتودلم به خداشکایت میکردم که در اتاق باز شد بادیدن میترا گوشه اتاق خودمو جمع کردم تواین یک هفته خوب یاد گرفته بودم بایدچیکارکنم یابه قول خودشون رام شده بودم...
_بیا اینجا حیوون..
بااشاره دستش چهاردست وپا شدم وهمونجور که خواسته بود ازم زبونمو انداختم بیرون ورفتم سمتش قلادمو گرفت وکشید..
_دیگه وقتش که تحویل اقا بدمت امیدوارم سگ خوبی باشه..
هم میترسیدم هم خوشحال بودم که ازدست این دیو دوشاخ راحت میشم اما ته دلم یه حسی میگفت شهباز ازمیترا بی رحم تره ..
جلو در اتاق شهباز قلادمو ول کرد..
_ازاینجا به بعد توی و چیزای که یادت دادم بهتر ارباب وعصبی نکنی که همین اول کاری کتک بخوری..
پارس کوتاهی کردم ومیترا سرشوتکون داد وبعداز بازکردن در ازم دور شد با سرزیر افتاده واهسته وارد اتاق شدم ازهمون فاصله برق کفشای شهباز توچشم خورد طبق اموزش های میترا مث یه سگ روی دوپام نشستمو دستامو به حالت سگی جلوی صورتم گرفتم وبازبون بیرون افتاده پارس کردم..
بعد از چند لحظه صدای دست شهباز تواتاق پیچید..
_افرین...افرین میترااا چه توله سگی برام تربیت کرده..
حالا جلوصورتم ایستاده بود وزبون بیرون افتادمو تو دستش گرفت وکشید انقد محکم اینکاروکرد که یه لحظه فکرکردم زبونم از حلقم در اومده..
_اوممم حالا نوبت خودمه که با سرگرمی جدیدم بازی کنم..برگرد ببینم تخم سگ..
میدونستم قراره چکارکنه برای همین برگشتم وباسنمو تاجای که میتونستم مدل سگی دادم بالا اول روی دو لپ باسنم دست کشید وبعد محکم کوبند روی باسنم امامن هیچ دردی احساس نکردم چون تواین یه هفته میترا باهرچیز که دستش اومده بود باسنمو نوازش کرده بود و حالا دیگه کاملا باسنم بی حس شده بود ...با قرار گرفتن انگشتش تویه مقعدم همه وجودم تیر کشید..
romangram.com | @romangram_com