#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_39


راهول روی گلدون های سفالی بزرگی که کنار در هتل بودند و داخلشون کلی گل های کوچیک داشت، نشسته بود؛

یه گیتار توی دستش بود و آروم روی تار هاش دست می کشید. صدا و آهنگ آشنایی فضا رو پر کرده بود. با ذوق به

راهول نگاه می کردم.

- وای خدا این آهنگ Tujhe Yaad Na Meri Aayee از فیلم معجزه احساس بود.

یه اهنگ زیبا و پر از احساس، من عاشق این آهنگ بودم. راهول شروع کرد به خوندن؛ ناخودآگاه چشم هام بسته

شد. چه صدای آرامش بخش و قشنگی داشت. توی حس رفته بودم و داشتم کیف می کردم که یهو راهول صدام

کرد.

-هی پریا...

چشم هام رو باز کردم و نگاهش کردم خواست چیزی بگه که یکی از خدمت کار های هتل با عصبانیت به سمتش

رفت که راهول گیتارش رو روی دوشش گذاشت و با عجله فرار کرد. خندیدم.

-ای خدا این پسر دیونه ست.

پنجره رو بستم و به سمت تخت رفتم.

-ای خدا این پسره چی از جونم می خواد؟ چرا ول کنم نیست؟

یهو با خنده گفتم: ول کنش به چشام اتصالی کرده.

romangram.com | @romangram_com