#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_34

سپردم. نسیم آروم موهام رو نوازش می کرد و من فیض می بردم؛ ولی نمی دونم چرا نسیم گیر داده بود به اون یه تار



موی روی صورتم و هی می خواست اون رو کنار ببره. با حرص چشم هام رو باز کردم که با صورت راهول رو به رو

شدم، با انگشت اشاره اش سعی داشت اون چند تار موی روی صورتم رو کنار ببره. جیغی زدم و ازش فاصله گرفتم.

-تو... تو... باز این جایی؟

لبخند زد و با حالت با نمکی سرش رو تکون داد.

-چرا ولم نمی کنی؟

پشتش رو به من کرد و به دریا خیره شد.

-خب من فقط می خوام کمکت کنم... گفتم که به جبران اون روز توی ساحل.

پوفی کشیدم.

-من که تو رو بخشیدم واقعا لازم نیست در به در دنبال من بیای تا به جبران اون روز کمکم کنی.

به سمتم برگشت.

-بیا این مدت که این جایی تا وقتی که برگردی با هم دوست باشیم.

عصبی نگاهش کردم.


romangram.com | @romangram_com