#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_33


از روی صندلی بلند شدم.

-تو یه دیونه ای. لطفا دیگه دنبالم نیا.

از رستوران خارج شدم و با عجله تاکسی کرایه کردم و به سمت فورت اگودا راه افتادم.

#پارت_هشتم


رو به روی برج سفید رنگ و قدیمی ایستادم. فورت اگوادا، واقعا زیبا بود. با عجله از پله ها و راهرو های مارپیچی و

خاک گرفته بالا رفتم. بالا خانه ای که شبیه به قلعه های قدیمی و رو به دریا بود. منظره ای فوق العاده زیبا و بی

نظیری داشت. روی دیواره ی بالا خانه نشستم و به دریا چشم دوختم. نفس عمیقی کشیدم و هوای پاک رو به ریه

هام فرستادم.

-این جا عالیه خدا جونم.

اون آبی بیکران و اون درخت های بلند قامت و سبز که کنار دریا بودند، منظره ی رو به روم رو چند برابر زیبا کرده

بود. مردمان و توریست های زیادی اون اطراف بودند و داشتند عکس می گرفتند. با خوش حالی دوربینم رو بیرون

آوردم و شروع کردم به عکس گرفتن. کلی عکس های خوشگل از مناظر و چند تا عکس سلفی هم از خودم گرفتم.

از روی دیواره ی بالا خانه پایین اومدم و ایستادم. چشم هام رو بستم و خودم رو به دست نسیم و آرامش اون جا


romangram.com | @romangram_com