#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_27
النگو های قرمز قشنگ تره.
با تعجب چرخیدم و به رو به رو نگاه کردم، با دیدن شخص رو به روم چشم هام گرد شد.
_تو...!
#پارت_هفتم
شخص رو به روم همون پسری بود که توی ساحل دیده بودم؛ همونی که توپ رو توی سرم کوبید. اخمی کردم که
لبخند جذابی زد.
-خب الان النگو های قرمز رو بر می داری اره؟
»... خودم قرار بود النگو های آبی رو بخرم، این پسر هم که می گه النگو های قرمز پس « . ابرویی بالا انداختم
النگو های سبز رو برداشتم و ده روپیه رو حساب کردم، با این که زیاد بود ولی نمی تونستم با این زنی که زبون
انگلیسی بلد نبود چونه بزنم. لبخند دندونمایی زدم و نگاهم رو از چشم های قهوه ای و پر از تعجب پسر گرفتم. از
کنارش رد شدم و به سمت غرفه ی دیگه ای که پر بود از خوراکی های محلی، رفتم. داشتم با دقت به خوراکی های
رنگارنگ نگاه می کردم تا یکی رو انتخاب کنم که باز همون پسر کنارم ایستاد.
-من می تونم کمکتون کنم... یعنی خب بخاطر دیروز توی ساحل پالولم می خوام جبران کنم.
romangram.com | @romangram_com