#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_24


-باشه مشکلی نیست.

ببخشید دیگه ای گفت و توپ رو برداشت و به سمت دوستاش که چند تا پسر دیگه بودند و والیبال بازی می کردنند

رفت.

-بیشعور.

از جام بلند شدم؛ هوا داشت تاریک می شد من باید زود تاکسی می گرفتم و به هتل برمی گشتم. بعد از ده دقیقه

تونستم تاکسی بگیرم به هتل برگردم.

چون دیر بود با همون لباس ها وارد رستوران شدم و غذایی که عکس داخل منو اون رو بسیار خوش مزه نشون می

داد، سفارش دادم؛ که البته خیلی خوش مزه بود.



بعد از غذا به اتاقم رفتم؛ دوش بیست دقیقه ای گرفتم و بعد از نگاه کردن به سلفی هایی که گرفته بودم؛ عزمم رو

جزم کردم تا بخوابم و صبح زود بلند شم تا به جا های دیگه هم سر بزنم.

#پارت_ششم


از توی آینه نگاهی به خودم کردم. یه بلوز گلبهی مدل کراواتی ساده همراه با یه شلوار جین سفید و کفش های


romangram.com | @romangram_com