#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_17

بوسه داشت.

روی صندلی خودم نشستم و نفس راحتی کشیدم.

-آخیش.

دختری کنارم نشست. اخمی کردم.

»؟ وا مگه قرار نبود مثل این داستان ها یه پسر کنارم بشینه و ما عاشق هم شیم «

شونه ای بالا انداختم. خب انگار قرار نبود این جوری باشه. گوشی و هندزفریم رو از کوله ام بیرون آوردم. اون دختر

با تعجب داشت نگاهم می کرد. خب راستش فکر کنم بخاطر لبخند گشادی که روی لب هام بود این جوری خیره

شده بود بهم. دست خودم نبود از ذوق و خوش حالی همه اش لبخند روی لب هام بود.

هندزفری رو توی گوش هام انداختم و بی توجه به اون دختره آهنگ های توی لیستم رو پلی کردم و چشم هام رو

بستم تا نه بلند شدن هواپیما و نه هیچ چیز دیگه رو احساس کنم.

***

با تکون های دستی چشم هام رو باز کردم و کش و قوسی به بدنم دادم. لای یکی از چشم هام رو باز کردم. همون

دختره بود چشم بازم رو که دید دست از تکون دادنم برداشت و گفت: رسیدیدم.

چشم هام باز شد و به لباس هام نگاهی انداختم، یه شلوار جین با بلوز سفید و یه مانتوی کوتاه جلو باز که تا روی ران


romangram.com | @romangram_com