#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_106
»! چرا به هم می گفت پریا خانم؟ تا دیروز که پریا بودم « . اخمی کردم
-بله؟
نیم نگاهی به هم انداخت و گفت: کجا دوست دارید بریم؟
شونه ای بالا انداختم.
-راستش من جایی رو بلد نیستم؛ هر جا که فکر می کنید قشنگه بریم.
سری به معنی باشه تکون داد و چیزی نگفت.
-راهول؟
دست هاش رو دور فرمون محکم تر حلقه کرد.
-بله؟
کمی من من کرد و گفتم: چیزی شده؟ تو... تو از دست من ناراحتی؟
کمی نگاهم کرد و گفت: نه... از دست تو نه... از دست خودم ناراحتم.
با تعجب گفتم: چرا؟ چی شه مگه؟
آرنجش رو روی لبه ی شیشه ی ماشین گذاشت.
romangram.com | @romangram_com