#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_9
بعد ازشش سال میفهمم که اصلا با هم تفاهم نداریم )کسایی که ازدواج
کردن میفهمم وقتی شریک زندگیت باهات تفاهم نداشته باشه وقتی بهت اهمیت نده چی به سر ادم میاد(
تو تمام این چهار سال بیشتر وقتمو تو شرکت میگذروندم و فقط واسه خواب میومدم با این حال پنجشنبه ها رو به ساناز اختصاص میدادم زندگیم رو یه روال عادی بود یه روال عادی و ساکت و فوقلاده بیخود
سوییچ اسپورتیج مشکیمو برداشتم سیما هم داشت پشت سرم میومد سوار ماشین شدیم و روندیم به سمت محل جشن یه دو ساعت طول کشید تا برسیم اخه مکان بیرون از شهر بود ادرس مورد نظر یه باغ بزرگ بود داخل شدیم پر بود از ماشین های خارجی ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم با امیر تماس گرفتم
_کجایی
_ما داخلیم شما کجایین
_ما هم الان میایم فعلا
سیما دستشو دور بازوم حلقه کرد و با هم داخل شدیم بیرون میز چیده شده بود ولی همه داخل بودن اهنگ لایتی گذاشته شده بود و چند تا زوج وسط میرقصیدن امیر دستشو تکون داد که متوجه اش شدیم رفتیم سمت میزشون با مینو دست دادم با امیر هم سیما هم هر دو رو بغل کرد و )گونشو به گونشون چسبوند و ادای بوسیدن در اورد(
کنارشون رو مبل نشستیم همه چیز محیا بود از دلستر بگیر تا ... یه میز پر از مزه گوشه قرار داشت رو هر میز هم سه نوع نوشیدنی بود واسه خودم کمی نوشیدنی ریختم ولی بقیه از جمله سیما بعد از خوردن چند گیلاس که من هنوز اولیشو تموم نکرده بودم مینو و امیر رفتن وسط واسه رقص که اهنگ تندی پخش شد و چراغا خواموش شد سیما اومد طرفم و دستمو گرفت
_علیییی جونم بیا بریم تکون بدیم هانی
حرفاشو کش دار میگفت طوری که کاملا مشخص بود تو خوردن زیاده روی کرده دستمو از دستش بیرون کشیدم سیما هم یکم منتظر موند بعدش بلند شد و رفت طرف پیست رقص و شروع کرد رقصیدن )البته اگه به تکون دادن کل بدنت مثل دیونه ها و مال...دن خودت به طرف مقابل بگی رقص( هوای داخل خیلی خفه بود بوی سیگار و عطر از هر طرف به
11
مشام میرسید رفتم بیرون داخل باغ رو یکی از صندلی ها نشستم که صدایی توجهمو جلب کرد
_داداش بیا دنبالم من نمیتونم اینجا بمونم دختره کثافت فکر کرده منم مثل خودشم برداشته منو جای مهمونی زنونه اورده پارتی نمیدونم پسره چی جواب داد
romangram.com | @romangram_com