#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_85
_باشه مشکلی نیست ولی بچه هامو با خودم میبرم تو هم هر کار میخوای بکن با شنیدن حرفم سر جاش پشت به من متوقف شد خودمو بهش رسوندم
من خیلی تلاش کردم که برت گردونم و هزار بار ازت معذرت خواستم ولی تو انگار دیگه حسی به من نداری 7 سال بچه ها با تو بودن و مطمءنا الان باید پیش من باشن روشو برگردوند سمتم
_ولی تو حضانت اونا رو به من دادی اقا یادت که نرفته ادای فکر کردن در اوردم
_اون حضانت نه تو محضر گرفته شده و نه در حضور یه وکیل پس یه برگه بی ارزش بیشتر نیست انتخاب با توه یا وقتی میریم داخل جواب مثبت میدی و با من و بچه ها میای خونمون یا هم جواب منفی و هههههه
چشماش پر اب شده بود ولی نباید کوتاه میومدم دیگه بستم بود دوری و قهر و تنهایی داخل خونه شدم و کنار محمد نشستم اگه محمد قضیه رو بهم نگفته بود مطمءنا نمیتونستم کاری بکنم یادم به موقعی افتاد که با هم رفتیم تو اتاق
111
محمد _ببین داداش این ابجی من هم تو رو میخواد ولی غرورش نمیزاره
به خدا اگه دو دقیقه دیر کنی داره کل خونه رو متر میکنه که وای چرا نیومد نکنه چیزیششده باشه و اینا
ما باید کاری کنیم که مجبور شه قبول کنه _چطور میتونیم اینکار رو انجام بدیم
_از طریق بچه ها
_وضعیت ارشام رو که میدونی حتی جواب سلاممَو به زور میده ارشینم باباش فداش شه بدون مامانش با من نمیاد منظورم این نیست که تو بگو بچه ها رو ازش میگیری و تحدیدش کن
_فکر میکنی این ایده به ذهن خودم نرسیده بود من احمق حضانت بچه ها رو بهش دادم
_اون موقع رفتین محضر
_نه
_وکیل چیزی بودش
romangram.com | @romangram_com