#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_80
_مامان بیا ببین آرشام اذیتم میکنه همش میگه نباید با پسرا بازی کنم خو من دوست دارم با شروین بازی کنم
_ارشین جان دختر گل مامان مگه قرار نبود داداشی رو اذیت نکنی گلم و هر چی گفت انجام بدی هان
زانو زدم رو زممین تا هم قد دخترکی بشم که هم خون من بود بچه با دیدن این کارم بی حرف نگام میکرد دستمو بردم جلو که کمی خودشو به مریم فشار داد دستمو جلو تر بردم و گذاشتم رو گونش نوازشش کردم دخترکم رو یه لبخند اومد رو لبش و به مریم نگاه کرد نمیدونم چی دید که جلو اومد و دستشو به طرف دراز کرد _سلام عمو من ارشینم و شش سال و نیممَه شما کی هستی چشمامو محکم فشار دادم تا اشکام جاری نشن دستای کوچولوشو فشردم و
_سلام عزیزم منم علی هستم علی مجد میتونم بغلت کنم دختر کمی لباشو داد جلو و چشماشو تنگ کرد
_اوهوم فکر نکنم مشکلی باشه ولی تا ارشام نیومده بعدم خودشو انداخت تو بغلم محکم به خودم فشارش دادم و سرمو تو موهاش فرو کردم دختر من عزیز من چشمامو باز کردم نگاهم به مریم افتاد چشماش پر بود محمد بغلش کرد و چیزی بهش گفت و مریم جلو اومد دست گذاشت رو شونه دخترکم
_ارشین جان مامان شما باید بری با دوستات بازی کنی عزیزم
ارشین کمی ازم فاصله گرفت و شروع کرد بو کشیدن بینیشو به من نزدیک کرد و یه نفس عمیق کشید بعد رو کرد به مریم
_مامان عمو بوی همون ادکلنی رو میده که تو همیشه بوش میکنی ابروهام با این حرفش رفت بالا یعنی چی محمد سریع دست ارشین و گرفت و بردش
خانم همت هم معلوم نبود کجا رفته بود من بودم و مریم از زمین بلند شدم من_باید با هم حرف بزنیم
_حرفی بین ما نمونوه جناب مجد در ضمن مگه نگفتم هیچوقت دور و بر من و بچه هام پیدات نشه راستی سیما خانمتون کجاست نمیبینمش
خواست بره که بازوشو گرفتم و کشیدمش سمت درختا باید باهاش حرف میزدم وقتی که خوب از جمعیت دور شدیم بازوشو ول کردم شروع کرد به مالیدن بازوش با دست دیگش _چته چی میخوای ازم هان اصلا از کجا پیدات شد از جونم چی میخوای ده لامصب ولم کن بستمه بستمههه من دیگه زن تو نیستم یادت که نرفته هاننن انگشت اشارشو اورد جلو صورتم و تکونش داد
اگه یم بار دیگه فقط یک بار دیگه دور و بر خودم یا بچه هام ببینمت مطمءن باش سامت نمیمونم اقاااایییی مجدّ
دوباره خواست بره که دستشو گرفتم و برشگردوندم خواست دهنشو باز کنه که نذاشتم _حرفاتو زدی حالا گوش کن تو چطور تونستی با کس دیگه عروسی کنی هان تویی که ادعای عاشقیت میشد چطور تونستی جز من تو بغل کس دیگه باشی هان چطور تونستی با محمد ازدواج کنی مریم من پشیمونم بخدا حتی فکرشم نمیکردم امیر بهت نظر داشته باشه مریم من دوست دارم حتی بیشتر از قبل ما دوتا بچه داریم ارشام و ارشین مریم خانمم بیا و از محمد طلاق بگیر میشیم یه خانواده جبران میکنم بخدا خانمم اصلا هر چقدر خواستی منو بزن ولی دوباره مال من باش زانو زدم جلوش من علی مجد زانو زدم جلو زنی که مادر بچه هام بود زنی که یه روزی عاشقم بود ولی من با کارام از خودم روندمش به حدی که میترسم نفرت جای عشقشو گرفته باشه
مریم سریع پشتشو کرد به من و شروع به دویدن کرد و من با چشمای خیس بدرقه کردم زنی رو که الان همسر کس دیگه بود
romangram.com | @romangram_com