#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_68




چهار ماهی میگذره از ازدواجمون و روز به روز بدبختیای من بیشتر میشه دیروز شنیدم که امیر به علی گفتش ازدواج کنه منتظر بودم علی چیزی بگه ولی حرفی نزد و این یعنی اره به موهای کوتاه شدم تو اینه نگاه میکنم موهایی که عاشقونه دوستشون داشتم موهایی که ده یال بود کوتاه نشده بودن ولی علی موهایی رو که گیس کرده بودم رو از ته زد و من موندم



با یه دسته موهای گیس شده میگی چی شد خوب بزار واستون بگم ارباب

خان خانان گفتن داخل ظرف غذاشون مو دیدن و بعد با چاقوی اشپزخونه موهامو زد جالبه نه کسی که میگفت با دیدن موهام اولین جرقه عشقش زده شده

حالا اولین جرقه عشقشو هم نابود کرد گیسمو داخل یه پارچه پیچیدم و گذاشتم داخل کیسه و بعد داخل یه جعبه و چالش کردم کنار درخت توت تو حیاط پشتی و روش گل رز کاشتم



علی_انگار کسی قلبمو چنگ زد من چطور تونستم انقدر بی رحم باشم اونم در حق کسی که ادعا میکردم عاشقشم شاید من هیچوقت عاشق نبودم شایدم نمیدونم



امروز ارباب میخواد بره خواستگاری یعنی قراره سرم هوو بیاد ههه جالبه نه من مثلا تازه عروسم ولی شوهرم میخواد یه زن دیگه بگیره کت و شلوار ابی کاربنی با بلوز توسی و پاپیون مشکی ارباب رو خیلی جذاب کرده امیدوارم همه چیز خوب پیش بره چون من دیگه طاقت ندارم نقش کیسه بکُس رو بازی کنم

خداااااا میشنویییی صدامو منم هستم نکنه چون نماز نمیخونم دوستم نداری قول میدم از این به بعد نماز بخونم فقط حوامو داشته باش خدا جونم

یک ماه میگذره امروز عروسی ارباب بودش یه یک ساعتی هست همه رفتن ارباب هم همسرشو بغل کرد و به اتاق مشترکشون برد و سهم من شد بغل گرفتن



بالشتم و حق حقمو از هم اغوشی شوهرم با کس دیگه داخلش خفه کردم



romangram.com | @romangram_com