#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_58




فرداش یه تیپ خشگل سفید و مشکی زدم و به خودم رسیدم اخه میخواستم به علی بگم دوسش دارم و من اونو واسه خودم میخوام میخوام بشه خانواده ام

خودمو به شرکت رسوندم که خانم حسن پور با دیدنم گفتش که علی میخواد باهام حرف بزنه خیلی ذوق کردم فکر میکردم میخواد ازم خواستگاری کنه داخل اتذق شدم و بهش سلام کردم جواب سلاممو داد و ازم خواست بشینم خودشم اومد نشست جلوم ولی بر خلاف انتظارم گفتش که اون حرف رو فقط واسه شوخی زده و خواسته بدونه من عاشقشم یا نه گفتش بهم هیچ حسی نداره و چطور میتونه به من حس داشته باشه وقتی صدتا از من خوشگل تر دورش بوده و بهشون نگاه هم نکرده

تمام مدت سرم پایین بود خیلی از حرفش ناراحت شدم خواست ادامه بده که از جام بلند شدم اونم بلند شد و جلوم ایستاد سرمو اوردم بالا و به چشماش نگاه کردم حس کردم با دیدن چشمای اشکیم ناراحت شد ولی با بیاد اوردن حذفاش دستمو بلند کردم

و زدم زیر گوشش با چشمای گشاد نگام میکرد و دستشو گذاشته بود جای سیلی که زدمش انگشت اشارمو جلوش تکون دادم و با صدایی که از بغض میلرزید گفتمش احساس یک ادم بازیچه نیست اره من احمق دوستت دارم و دیروز از شادی زبونم بند اومده بود ولی تو

به اینجا حرفم که رسیدم به سرتاپاش نگاه کردم و دوباره چشمامو دوختم تو نگاهم اشکام رو صورتم روون شدن

تو بویی از انسانیت نبردی واسه خودم متاسفم که عاشق کسی مثل تو شدم سریع کیفمو برداشتم و زدم بیرون صدای پاهاشو میشنیدم که دنبالم میدوید و صدام میکرد ولی بی احمیت بهش داشتم میدویدم

که دستم از پشت کشیده شد و افتادم یه جای گرم توجه که کردم دیدم علی از پشت بغلم کرده و دستش هم رو شکمم قفل کرده هر کاری کردم که دستاشو باز کنم نشد هر چی گفتم ولم کن ولم کن هم افاقه نکرد صداشو همراه با نفسایی که حتی از روی شال هم واسه منی که رو گردنم حساس بودم زیادی داغ بود شنیدم

_کجا ولت کنم هان تازه پیدات کردم مریم خانم تو باید بشی خانم خونم مامان بچم همین فردا عقدت میکنم و تا یه هفته دیگه هم واست یه عروسی میگیرم که تو تاریخ سبت کنن گفتم ولی که نذاشت حرف بزنم و گفتش هییییششششش دختر من خیلی وقته میخوامت حرفای تو شرکت هم بخاطر این زدم چون با رفتار دیروزت فکر کردم منو نمیخوای منم مثلا خواستم غرورمو حفظ کنم

از بغلش اومدم بیرون تازه متوجه شدم که چقدر بهم نزدیک بودیم سوالی که همیشه دوست داشتم از شوهر ایندم بپرسم رو ازش پرسیدم

علی اگه عصبی بشی ناراحت بشی چطوری خودتو خالی میکنی؟

خندید و گفت نگران نباش گلی من واسه تخلیه عصبانیت یا ناراحتی میرم سراغ کیسه بکُسم نه سراغ تو قول میدی اوهوم





علی _چقدرم به قولم وفا کردم حالا که فکر میکنم من بی هیچ کدوم از قولایی

romangram.com | @romangram_com