#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_40


دو روز از عروسی شیرین میگذره دلم واسش تنگ شده اخه همون شب عروسی رفتن ماه عسل پاریس شهری که شیرین ارزوش بود بره منم خواستم برگردم خابگاه که کتایون جون اجازه نداد الان هم ساعت 33 شب هستش و اومدم رو تخت چوبی داخل حیاط خودمو دراز کردم و ستاره ها رو میشمارم بهتر از مگس پروندنه



الان یک ماه از ازدواج شیرین میگذره منم دوروز بعد از اون شبی که نوشتم کتایون جون رو راضی کردم و برگشتم خابگاه تو این مدت اتفاق خاصی نیافتاده جز اینکه دیروز با بچه های دانشگاه رفتیم کوه و یک عدد اقا از بنده خوششون اومد و پیشنهاد دوستی دادن ولی خدایی خودمونیما هر کی پاش برسه دانشگاه واسش عاشق و دلداده و پیشنهاد رفاقت ،جاست فرند بودن و ازدواج زیاد اتفاق میفته

اها راستی دو روز پیش شیرین و فرهاد از ماه عسل برگشتن انقدرررر واسم سوغاتییی اورده که نگو ولی از بین تمام این سوغاتیا من از یه خلخال نقره که اویز های ستاره داره بیشتر خوشم اومد یعنی عاشقشم

)یادم اومد این همون خلخالی بود که شب عروسی هم به پاش بست و نه تنها به حرف من بلکه به حرف شیرین که میگفت زشته اونو در بیارش هم توجه نکرد(



واایییی متنفرم از تابستون مخصوصا که دانشگاه هم میرو اخه میخوام سریع تمومش کنم تا بتونم واسه خودم یه کاری چیزی پیدا کنم اخه شیرین تا کی خرج دانشگاه منو بده دیگه واقعا خجالت میکشم ازش پول بگیرم با سمیه در میون گذاشتم اونم پیشنهاد داد که کلاس رقص بزارم ولی خدایی دلش خوشه ها حالا گیرم شاکرد پیدا شد کجا کلاس رو برگذار کنم





درسا روز به روز دارن سنگین تر میشن گویا بچه ها از رقص من داخل دانشگاه تعریف به عمل اوردن که وقتی شنیدم واقعا از دستشون ناراحت شدم تازه دو هفته هستش باهاشون حرف هم نزدم ولی امروز اومدن ازم معذرت خواهی کردن و گفتن قصدشون جذب مشتری برای من هستش و صد البته چند نفر هم ثبت نام کردم که دو عدد پسر هم بینشون هست وایییی فکر کنید من برم به یه نامحرم رقص یاد بدم عمرا به بچه ها گفتم گفتم

که لیست رو بیارن شهین زود تر از همه دوید و یه برگه a3 اورد و دستم داد به به چقدر ملت رقص دوست دارن تازه چه تزهایی هم دادن جلو هر اسم نام رقصی رو که میخداستن یاد بگیرن نوشته بودن اسم اون دوتا برادر هم اخر لیست بود که یه خط خوشگل خو رد روش به بچه ها گفتم چطور هزینشو حساب کتاب کردین اونا هم گفتن ما گفتیم ساعتی 333 ولی بچه ها قبول نکردن و شد ساعتی 13 تومن که البته واسه مکان قرار شد بری خونشون

وقتی گفتمشون من نمیتونم برم خونشون اخه امکان داره داداشی ماداشی چیزی داشته باشن زینب پرید وسط حرفم فکر اونجاشم کردیم گفتیم باید فقط خودشون تنها باشن یا اتاق بزرگ داشته باشن که تو مدتی که تو هستی کسی داخلش نشه اشک تو چشمام جمع شد دستمو باز کردم و هر سه رو تو بغلم فشار دادم البته فقط سراشونا بعدم یکی یه ماچ اب دار کردمشون و ازشون تشکر کردم قرار شد پنج شنبه ها کلاس برگذار شه از صبح تا شب





اوففففف چند ماه میگذره پول خوبی پس انداز کردم ولی بعضی وقتا دوس دازم گیس هلی بچه ها رو بکنم اخه من موندم میگه من یه رقص میخوام که بشه رو همه اهنگا رقصید باهاش بنظرتون همچین چیزی داریم تو این مدت مشکلی هم راجب رفتن خونه بچه ها ندارم یا اتاق بزرگ دارن یا هم خونه رو خالی از انسان میکنن و من میرم خونشون تازه چندتا فارغ التحصیل هم داشتم که اونقدر رفتن پز دادن کلی شاکرد واسم پیدا شده

romangram.com | @romangram_com