#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_37
_ولی بعد از ازدواجم کلا از اون ادم قبلی فاصله گرفتم و تمام وقتمو صرف
زندگی مشترکم کردم حدود یک سال پیش بود که تصادف کردیم که منجر به این شد که هیچ وقت نتونم بچه دار شم لیلا بخاطر علاقه ای که بهم داشت پیشم موند و بدون اینکه از من اجازه بگیره به همه گفت که مشکل از اونه منم نتونستم چیزی بگم یعنی لیلا اجازه نداد الان ساناز واسه ما یه امید تازه هستش ازتون میخوایم که این امید رو ازمون نگیرین و ساناز رو به ما بدین
لیلا_ اقای مجد میدونم زحمت زیادی واسه ساناز کشیدین و طبق گفته اقا جون قراره از سیما جدا بشین ازتون خواهش میکنم ساناز رو به ما بدین شما میتونین ازدواج کنید و دوباره بچه دار بشین و مطمءنن زن ایندتون دوست نداره یه بچه داشته باشین
_با اوردن سفارشاتمون حرفشو قطع کرد دستمو دور فنجون حلقه کردم وبا دست به لبش میکشیدم
ولی فکرم اونجا نبود باید چیکار میکردم تنها کسی رو که واسم مونده بود میسپردم به اونا ولی ساناز به مادر احتیاج داره و همچنین پدر سرمو بلند کردم
_به من یه مدت زمان بدین باید فکر کنم
ایرج _باشه راستی ما واسه این سالهایی که از ساناز مراقبت کردیم خواستیم این رو بهتون بدیم به زنش اشاره کرد
زن هم پاکتی رو روی میز گذاشت
پاکت رو باز کردم یه چک به ببلغ 533 میلیون هر کس جای من بود بی چون و چرا پول رو قبول میکرد و بچه رو تحویل میداد ولی من اونقدر داشتم و از اقا جونم هم بهم رسیده بود که نیازی به این پول نداشتم
چک رو داخل پاکت بر گردونم و پاکت رو به سمت ایرج حول دادم
_من به پول شما احتیاجی ندارم جناب اونقدر دارم که نخوام واسه نگهداری از دختری که تا چند روز پیش فکر میکردم دختر خودمه از کسی مزد بگیرم
ایرج _منظورمو بد برداست نکنید من با این پول قصدم تشکر از شما بودش از جام بلند شدم
_تا فردا بهتون زنگ میزنم سرمو بالا و پایین کردم
_فعلا
romangram.com | @romangram_com