#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_34
با گفتم . ا زیبا چه زود اومدی
سرشو از داخل یخچال دراورد داشت خیارسبز میخورد با دیدن من دهنش باز مونده بود و چشماش گرد شده بود نمیتونستم نگاهمو ازش بگیرم یه دختر با پوست روشن موهای مشکی و مواج بلند ابروهای کمونی گونه های برجسته وقتی به خودم اومدم که اون دیگه تو اشپزخونه نبود رفتم داخل اتاق پرونده رو برداشتم و رفتم شرکت ولی همش یاد اون دختر میافتادم
یه مدتذشت تا بفهمم که عاشقش شدم اره من امیر راد با یک نگاه عاشق شده بودم اونم عاشق دختری که نه اسمشو میدونستم نه نشونی ازش داشتم از زیبا پرسیدم که گفت اسمش مریم هستش مریم ذاهد
گفت از هم کلاسیاش تو دانشگاه هستش که بچه های خابگاه خیلی از رقصش تعریف میکردن اونم از مریم خواسته بیاد یادش بده اونم قبول کرده بیاد ولی به شرطی که فقط خودمون باشیم ولی با اومدن من همه چیز بهم خورده و مریم گفته دیگه نمیاد خونمون کارم شده بود رسوندن زیبا به دانشگاه فقط به امید دیدنش روز بروز بیشتر عاشقش میشدم با اینکه چادری نبود ولی دختر نجیب و باوقاری بود اینو تو این مدت خوب فهمیده بودم یه هشت ماهی از عاشق شدنم گذشته بود که تولد زیبا سر رسید به اینجای حرفش که رسید نگاهی بهم کرد
کاش هیچوقت تو رو به تولد زیبا دعوت نمیکردم علی کاش انروز خیلی ذوق داشتم اخه زیبا گفته بود مریم هم میادش
یه لبخنذ تلخ زد از صبح صد دفعه کت شلوارمو عوض کرده بودم میخواستم بهترین باشم شب شد همه اومدن ولی از مذیم خبری نشد تو هم نبودی باهات تماس گرفتم که گفتی باعث شدی لباس کسی کثیف بشه و الان داری میرسونیش لباسشو عوض کنه بعدا فهمیدم اون شب تو باعث شده بودی لباس مریم کثیف بشه
علی من قبل از تو میخواستمش میدونم کارم نامردی بود داداش من الان چند ساله پشیمونم درست از اون روزی که ادرس بیمارستان رو ازت گرفتم و رفتم دیدن مریم میدونی با اینکه اونقدر بلا سرش اورده بودی وقتی بهش گفتم طلاقتو بگیر چاکر خودتو بچه هاتم هستم رو کرد بهم
_هیچوقت نمیبخشمت هیچوقت تو باعث شدی بچه های من نام ...شروع شناخته بشن تو باعث بی پدری و همچنین بدبختی من شدی تو عشقمو ازم گرفتی امیدوارم خدا تقاص کاراتو بده
با شنیدن حرفاش انگار تازه فهمیدم در حق رفیقم چیکار کردم بخودم اومدم مگه نمیگن که ادم عاشق خوشبختی عشقشو میخواد پس چرا من اینکارو با کسی که ادعا میکردم عاشقشم انجام دادم
سرشو انداخت پایین ببخشم علی ببخشم به پات میفتم علی ترو جون مریمت ببخشم منو ببخش
تا حالا شده حس کنید معلق هستین بین اسمون و زمین حس کنید احمقین حس پشیمونی که دیگه سودی نداره بلاهایی که سر مریمم اوردم یادم میومد و دونستن اینکه اون بی گناه بود
منو از داخل خورد میکرد
عکسها و دفتر رو داخل پاکت گذاشتم و از جام بلند شدم ولی زانوهام توان نداشت و دوباره افتادم
دستمو به دیوار گرفتم و از زمین بلند شدم بدون نگاه به امیر از کنارش با قدمهایی که رو زمین کشیده میشد گذشتم
romangram.com | @romangram_com