#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_33
_علی جان نمیخواد شناسنامه ها رو بیاری نیازی نیست )با حول میگفن اینارو( ...
دیگه صداشو نمیشدم تمام حواسم رفته بود پی پاکتی که با برداشتن شناسنامه ها روی زمین پرت شده بود خم شدم و یکی از عکسا رو برداشتم
عکسی از من و مریم داخل لباس عروس و دوماد که رو سر من با ماژیک قرمز کشیده شده بود
گوشی رو قطع کردم رو زانوهام نشستم دست بردم و بقیه عکسا رو نگاه کردم همش عکسای مریم بود عکسایی که بعضیاش معلوم بود بی خبر ازش گرفته شده پاکت رو خالی کردم یه دفتر اشنا داخلش بود یه دفتر خاطرات صورتی چرک که بند چرمی که دورش پیچیده شده بود پاره شده بود
دفتر رو باز کردم عکس لای جلد قرار داشت یه عکس از مریم داخل لباس دکلته قرمز که چشماش رو بسته بود پشت عکس رو نگاه کردم
)اولین عکسی که تو آتلیه گرفتم عروسی ستاره جونم (
گیج بودم عکسای مریم اینجا،دفتر خاطراتش، ضربدر قرمز رو عکس من ، حالا که دقت میکنم مینو و مذیم خیلی شبیه به هم بودن حرفای امیر تو بیمارستان من تازه داشتم عاشقش میشدم تازه داشتم عاشقش میشدم
نهههههههههههههههههههههههههههههه نههههههههخ امکان نداره امیر نمیتونه یعنی مریم راست میگفت
علی میشه دیگه با امیر رفت و امد نداشته باشیم علی من از امیر خوشم نمیاد علی همیشه بهم اعتماد داشته باش اینو بدون من هیچوقت بهت خیانت نمیکنم دیگه هیچوقت طرف من و بچه هام نیا
سرم از فکرهایی که یک دفعه به ذهنم رسیده بود درد گرفته بود
با صدای در خونه صورتمو بالا گرفتم امیر بود با دیدن من تکیه به دیوار نشست سرشو به دیوار تکیه داد و چشماشو بست
_اولین بار تو خونمون دیدمش اونروز زودتر اومدم خونه یکی از پرونده ها رویادم رفته بود صدای دختری از اشپزخونه نظرمو جلب کرد
داشت واسه خودش اهنگ میخوند وارد اشپزخونه شدم دختر سرش داخل یخچال بود
romangram.com | @romangram_com